پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن
پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن

خدای دیگری می طلبد خواستن ِ تو



دنیا هرگز کوچک نمی‌شود

ما کوچک شده‌ایم

آن‌قدر کوچک که دیگر

هیچ گم‌کرده‌ای نداریم.

عباس صفاری-کبریت خیس



امشب زمانی که خواستی به آن دیگر خدا ، شب به خیر بگویی ازش میپرسی در انتهای کدامین روز ... تو را به امن آغوش من ارزانی خواهد کرد ؟این روزها بشدت تنهام. هر کس از دور زندگیم رو میبینه یه جورایی به صبر من،  تحمل من حسودیش میشه. تمام دنیای من پوپک لب تاپم، کتاب هایم و قلمم شده . بدون حضور آدمیزاد و راه دورم کار اجباری و بلافاصله بعداز آن خانه ی عاریه ای و در انتها تنهایی و سکون ... این راهی بود که خودم انتخاب کردم .


آخ اگه بیایی... با هم میریم کهکشان راه شیری
بیا و مرا شریک شو در این عذاب
که من
استفراغم می گیرداز خدای جذام ِ ثانیه های تو را نداشتن
از خدای ویرانگر  ِ اغواگر

از خدای دیگران را دوست داشتن ! و دوست داشته شدن ، به ستوه آمده ام

خدای دیگری می طلبد خواستن ِ تو
خدایی که باید تو را از آن بخواهم - خدای این ستیزه جویی ها و ریاکاری ها و دروغ گفتن ها نیست

خدای دوزخ و برزخ وبهشت و ابر و  باران وشرع و نماز - خدایی نیست که حالی اش بشود نداشتن ِ دستهای تو یعنی چه...خودش را به خنگی زده

نظرات 6 + ارسال نظر
نمیدونم یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:04 ب.ظ

دمت گرم...

من دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:23 ب.ظ

وقتی این حس هاتونو میخونم ...دقیقا می فهمم حس هاتونو .لابلای همه این واژه ها ... حس های قشنگ و زخم خورده ای هستن که هی باید پانسمانشون کرد ؛ اما نمیشه .
درست عین همیم .
اما شما بهتر و معناتر

kasrZ دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:14 ب.ظ

paryjan lotfan namehaye 3 sale pisheto nagzar. taze benevis

پروانه سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:24 ق.ظ http://margazideh.blogsky.com/

پری
خدایی هست که بگه سحر میاد
روزای بهتر میاد
بهار میاد
بگو تا من بهش ایمان بیارم . . .

رها چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:37 ب.ظ

خدایی دیگرمیخواهدخواستن تو...پریچهر
خدایی که بتواند بفهمد
ووقتی فهمید بخواهد
ووقتی خواست بشود
همیشه باش پری
همیشه باش

هزارپا شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:52 ق.ظ http://http:/

در آن دنیا به مرد مسلمان فرشته‌ای می‌دهند که پایش در مشرق و سرش در مغرب است. به اضافه هفتاد هزار شتر و قصری که هفتاد هزار اتاق دارد. من حاضرم اعمال شاقه بکنم و به من این فرشته را ندهند، که سر و تهش را نتوانم جمع کنم. آن قصر را هم اگر روزی یک اتاقش را جارو بزنم، در آن دنیا جاروکش شده و نیز اگر به هفتاد هزار شتر رسیدگی کنم، شتر چران خواهم شد.

صادق هدایت ــــــ کاروان اسلام

+چرا حالت خوبه پری؟؟؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد