پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن
پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن

تهوع، تهوعِ ماندگارم

  آدمی که وسط یه روز گرم از خونه بیرون میزنه و خیلی خونسرد زیر هرم آفتاب راه میره و کنار یه آبراه می ایسته و  پاهاشو زمین می کوبه و با فریاد می گه : چته ؟ چیه ؟ چرا شماها دست از یر من بر نمی دارین ؟ بعدش به دیوار بانک لم میده و عق میزنه، و چند تا راننده ای که ماتش شدن و ماشینشون رو متوقف کردن ، رو با اخم نگاه می کنه ، حتمنِ حتمن دیونه نیست! یه مرگیش هست! با خودش درگیر شده! عین ِ همین فیلم فارسی های خودمون! یعنی اون آدم نه رازی داره و نه حسی! 

 

 

 

 فقط داشته به این فکر می کرده که:

مگه چندتا روانی بجز من توی این کشور پیدا میکنی که بلد نباشن خوش بگذرونن با خیال تو ؟ مگه چندتا روانی پیدا میشه ،که شبا وقتی توی خیابونای کثیف و مه گرفته ی این شهر راه میره ، وقتی شامشو واسه گربه های ولگرد میزاره،وقتی بر میگرده خونه، وقتی میره داخل خونه و قفل حفاظو می بنده، وقتی کفشاشو درمیاره ، وقتی حمام می کنه، وقتی روی کاناپه ی چرک دراز می کشه، وقتی که چای سازو روشن می کنه، وقتی چای تلخو داغ داغ سر میکشه، وقتی که ناشیانه سیگار توی دستاش می گیره و روشن می کنه،وقتی دود سیگارو می خوره، وقتی قفسه ی سینش سوز میزنه،وقتی اشکای داغ پوست صورتشو می سوزونه،وقتی توی رختخواب چنبره میزنه، وقتی سوتین صورتیشو باز می کنه،وقتی خرس سفیدشو بغل می کنه،وقتی خرسه رو توی بغلش فشار میده،وقتی اشکاشو با خرسه پاک می کنه، فکر کنه که  عکس چشای تو داره مثه دوربین محمود کلاری از ثانیه های بدون تو بودنش فیلم بر میداره... مگه چند تا روانی پیدا میشه که مخلص جای خالی خیال تو هم باشه!!!

مگه چندتا روانی توی این دنیا پیدا میشه که توی چند تا پاراگراف برای تو، بله برای تو، مبانی ی قلبی _ عروقی طب سیسیلو تعریف کنه و آخردست ربطش بده به بیقراری قلبش برای تو،مگه چند تا روانی پیدا میشه که آگاهانه خودشو به نفهمی بزنه و حرفای غیر منطقی واست بگه و ته دلش قربون صدقه ی حرص خوردنای تو بره... قربون صدقه ی عصبانیت تو... مگه چند تا روانی پیدا میشه که تا ته لذت باهات بره ... مگه چند تا روانی توی این شهر هست که از اون، هیچی به تو نرسه اما از تو...اون به تمامی، به خودش برسه؟ هان ؟

اوه تهوع ، تهوعِ ماندگارم : اینجا هنوز هم ، همه منو بجان تو قسم میدن...  

می بینی: تنها من نیستم که با خیال تو زندگی می کنم و نبودنت را نپذیرفته ام ، تنها من نیستم که فهمیده ام تو بدرد زندگی نمی خوری... و هرز میشوی در تکرار . تو فقط باید در صدر خاطرات دخترک خیال پرداز و حواس پرتت باشی  !!! می بینی: تنها من نیستم ، من تنها نیستم !!!

 

نظرات 8 + ارسال نظر
Critical Minds یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:27 ق.ظ http://www.whatnow10.blogfa.com

در جامعه خفقان و سرکوب و سرکوفت و روسری و تو سری ، یا باید ژنتیک بی خیال و ولش کن باشی و یا تریاک ناب اخوندی را بکشی و خوش خیال و امیدوار و سرحال و سرکیف روزگار بگذرانی و تریاک خوش باشی و یا اینکه دیوانه شوی ، قی کنی به از سر تا پای هر چه بنام جامعه ی عدالت ساخت و پاخت ایده اسلامی با سرمایه حاجی بازاری و دلالی و رانت خواری ...

... یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:42 ق.ظ

khosh be hale halet 2khtarjan

هزارپـــــــــا یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:20 ب.ظ

هر کی یه جوری حالش خرابه! ,بعضی حالای خراب از صد تا حال خوش هم قشنگتره,قدر حال خرابتو بدون پری

من یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:53 ب.ظ

میشود یک کم آروم باشید؟

شبگرد دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:00 ق.ظ http://qolumi4.blogfa.com

مطلبت مثل چایی داغ در یک کاپ آبجوخوری بود که یک نفس در ظهر تابستانی کسل رفتمش بالا ! چسبید .
خوبه که تنها نیستی .... ویک هرزی رو با چند نفر شریکی ...

شبگرد دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:04 ق.ظ http://qolumi4.blogfa.com

ایول ... چه طعو ورنگ خوبی دارن وبلاگایی که تایید ندارن

سپیده پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:03 ق.ظ http://setaresepideashk.persianblog.ir/

عالی بود دوست دارم اینجا رو ...

ronak پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:55 ب.ظ http://1ronak.blogfa.com

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد