پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن
پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن

مینویسم که تو را به خود بخوانم

 

آنقدر خوشم می آید کسانی که در چشمشان نگاه میکنی اثری از ماندن نیست ...
آنها فقط میروند
آنها قانونشان این است
کسی نمی پرسد کجا ؟ چرا ؟   

نظرات 7 + ارسال نظر
خواننده تازه کار جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:16 ب.ظ

شما پزشک هستید؟
و آیا این وبلاگ هم از آن شماست؟
http://babaee1.persianblog.ir/

جواب اول خیر
جواب دوم بله

خوابگرد جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:27 ب.ظ

ای پریِ شیطون

میم جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ب.ظ

دلدارِ من از آنِ من است به تمامی و من از آنِ اویم به تمامی.
هم‌چون شبانِ جوانی که گله‌ی خود را در سوسن‌زاران به چرا می‌برد
هم‌چون روباهان جوان‌سال، که تاکستان‌های پُرگُل را تاراج می‌کنند
دلدارم رمه‌ی بوسه‌هایش را خوش در سوسن‌زارانِ من به گردش می‌برد، خوش در تاکستان من به گردش می‌برد.

غزل‌غزل‌های سلیمان - سرود نخست

بی نام جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ http://7926062.persianblog.ir

این وبلاگتو بیشتر از اون یکی دوست دارم

انجمن شاعران مرده جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 ب.ظ

خانمه پری. این عکس خیلی شبیه خودته! خیلی!

... شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:49 ب.ظ

آهنگ tarvellere chris de burgh حس این ادمهارو خیلی به ادم میده آدمایی که آدم با همه ی وجود دوسشون داره و جزیی از وجود آدمن ولی انقدر رها هستند که آدم میدونه رفتنی اند

من حسین یوسفی هستم دو سه پست قبل چون اسمم نبود بیشعور بودم همون خانومه پری
بهر شکل از این به بعد با اسم کامنت میذارم

خوشوقتم

khanandeh شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:53 ب.ظ

ha ha

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد