پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن
پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن

پری هستم : یک زن

می نویسم که او را به خود بخوانم ، از اولین دیدارش(اولین نگاه) سالهای سال بود که نگاهی با ما چنین نکرده بود.... 

 نگاهی....

که با ادم به راه ها و خواب ها بیاید.و او را یک لحظه تنها نگذارد.

که آدم رغبت نکند به هیچ تصویر دیگری نگاه کند که ... مبادا به یاد تصویرهای او در ذهنش

 خدشه ای وارد شود . که آدم در جمع نشسته ولی .. تنها و دلش جای دیگری است.

آدم می نویسد و می نویسد و روی هم تلنبار میکند ولی مثل هر نامه عاشقانه دیگری حرف هایش نارسا از آب در می آید.

حرف ها حق معجزه عشق و کاری را که عشق در آدم و با آدم انجام داده... که به آدم  جان تازه بخشیده ُ که آدم را نجات و پرواز داده است را ادا نمی کند...

چقدر دلم برای دوست داشتن خالصانه تنگ شده بود.

کی بود که گفته بود: من دوست دارم پس هستم

(( عشق اگر راست باشد همیشه تملک جوست ))

آنقدر ساده.آنقدر راست وصادق که عظمتش در نگاه اول به چشم نمی آید.. از اولین دیدار

 چنان مرا برانگیخت و کلافه کرد که متاثر از عظمتش مدام این طرف و آن طرف می گشتم.

تا با او در میان گذارم. تا با کسی این حس جان بخش عشق را قسمت کنم.

آدم وقتی که حامل عشق است.وقتی صادق است.زنده تر" بیدار تر "پاکیزه تر به راه ها

می رود.تنها بودم و درتنهایی ام خیلی دلم می خواست از جا بجهم و اشک بریزم واشک در

چشم به همه بگویم که دیدید؟ چه زیبایی ظریف و نهفته ای . چقدر خویشتن دار و بی تظاهر . آن چنان نهان پرداز که در یک لحظه چشم از تصویرش بر گرفتن.... لطف گریزانش را از نظر  پنهان می کند. پری بودم . دخترکی بودم  مثل هزاران آدم دیگر به الزام شرایط هستی به و درونیاتِ  پیچیده و دشوار یعنی بلوغ و مسولیتی پیش رس و رانده شده که معنی اش ((کودکی نکردن)) است

و از خنده و شادی و آرامش محرو م  ماندن....

این ماجرا آشنا نیست ؟ واقعا چند نفر با شکل و شمایل این نوع زندگی و رشد کرده اند؟

چند نفر از ماها اینقدر برد حماسی پیدا کرده ایم ؟ که جسارت عریان کردنش را داشته  و از آن نگریخته ایم... حماسه پر صلابت و شکوهمند زندگی پر از رنج و مبارزه یک  زن....

در چهار فصل سال: برف و باران گرما و سرما

خلوص لحظه ها و محرمیت ها در خصوصی ترین لحظه های تنهایی باید مردانه حفظ شود. آدم های عادی خوب ترین شان هم به این حد ازسادگی آکنده،  معمولا پس از یک دوره طولانئ کار و رنج و برون ریختن عشو های خودنمایانه از خودشان می پزسند: بی مبالغه تظاهر تا کی؟؟  

نظرات 12 + ارسال نظر
خوابگرد سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ق.ظ

بینظیرترین متنی بود که تابحال نوشتی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:55 ق.ظ

همیشه
مقصد کسی که
از"Paradise "شروع کرده
"Inferno" بوده!!!
.
با تو نمیشد
از"Paradise "شروع نکرد!!!

صاب مرده سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ق.ظ http://sabmordeh.wordpress.com/

مثل همیشه عالی بود...

صاب مرده سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ق.ظ http://sabmordeh.wordpress.com/

راستی پری یه سوال اینجا کردم امیدوارم تو جوابشو بدونی...
http://sabmordeh.wordpress.com/2013/01/20/%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d9%be%d8%a7%d9%be%d8%a7-%da%86%db%8c-%d8%b4%d8%af%d8%9f/

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:31 ق.ظ

پری زیبا

... سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:53 ب.ظ

او کیست خانومه پری؟
این وبلاگ نمیدونستم راه افتاده مجدد

خودت کی هستی؟

... چهارشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:42 ق.ظ

من ...ام

ترنج ...ام دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ

خوابگرد سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:28 ب.ظ

صدتا لایک

بابایی دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:08 ب.ظ

دخترکم

تراویس بیکل پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:39 ب.ظ http://travisbickle.blogsky.com/

منو هم لینک کن تو وبلاگها.دوست دارم تو وبلاگ تو باشم
بعد بهم بگو منم لینکت کنم

محسن سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 ق.ظ

تحسین برانگیزی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد