پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن
پری  کاتب

پری کاتب

دست نوشته های یک زن

از گوشه کناره های کلیدر دولت آبادی

 

ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است.وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!

نظرات 6 + ارسال نظر
جانان سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:16 ب.ظ

سلام پری خانوم
کپۀ مرگمان درمحاوره رایجۀ نه سر مرگمان

رها چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:16 ب.ظ

من ندیدم دو صنوبرراباهم دشمن
من ندیدم بیدی سایه اش رابفروشدبه زمین
رایگان می بخشدنارون شاخه ی خودرا به کلاغ
"سهراب سپهری"

kasrZ پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 04:17 ب.ظ

PARY bavar kon harfaye to az dolat abadi behtare

گربه تنها پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:26 ق.ظ http://devil-angel.blogsky.com

یادته گفتم تنهایی هم خیلی خوبه
و خیلی بده که از طرف آشنا گزیده بشی

مهربد پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 04:15 ق.ظ

نوشته هات انقدری خوب بود که بگردم ادرس جدید وبلاگتو پیدا کنم. اخ که این کلیدر دولت آبادی خیلی خوبه ۲بار خوندمش نثر شما هم شبیه دولت ابادی و احمد محمود یه نثر عریان که ادما واقعی و خاکسترین نه سیاه و سفید.
قلمت استوار.

پرفسور بے مغزx(●̮̮̃•̃)x پنج‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:48 ق.ظ http://facebook72.blogfa.com/

عالیه قلمت

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد